خیبر آغازگر تحولی مهم در جبهههای جنگ بود
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۵۶۸۹۰
عملیات خیبر به عنوان نخستین عملیات آبی- خاکی ایران اهمیت ویژهای در تاریخ دفاع مقدس دارد. این عملیات سوم اسفند ۱۳۶۲ آغاز شد و تأثیرات مهمی در روند جنگ داشت. تجربه عملیات خیبر فرماندهان را به عملیات بزرگ و موفقیتآمیزی مثل والفجر ۸ و کربلای ۵ رساند. مطلب پیشرو تحلیلی بر چرایی و تأثیرگذاری انجام عملیات خیبر است که در ادامه میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نادیده گرفتن حقوق ایران
در سال ۱۳۶۲ با گذشت سه سال از شروع جنگ تحمیلی، ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی در یک شرایط بسیار دشواری قرار گرفته بود و هر روز اوضاع جنگ و منطقه پیچیدهتر میشد. دولتهای استکباری نیز با افزایش فشار و تحریم علیه ایران و حمایتهای نامحدود از حکومت بعث عراق، مانع پایان جنگ و سقوط رژیم صدام میشدند و همواره جنگ را تشدید میکردند. وزارت امور خارجه امریکا هم به صراحت اعلام کرد که کشور متبوعش نگران پیروزی ایران در جنگ با عراق است.
در این سال کشور فرانسه نیز در راستای حمایت از عراق، هواپیماهای مدرن «سوپراتاندار» مجهز به موشکهای «اگزوست» را در اختیار این کشور گذاشت. این موشکها در هدف قرار دادن کشتیهای تجاری و نفتی ایران و اسکلههای جزیره خارک بسیار مؤثر بود و جبهه جدیدی را در خلیجفارس علیه ایران گشود. در پی این اقدامات و گسترش جنگ به مناطق مسکونی و خلیجفارس، شکایتهایی از سوی ایران به سازمان ملل ارائه میشود. شورای امنیت سازمان ملل نیز قطعنامه۵۴۰ را در تاریخ نهم آبانماه سال ۱۳۶۲ تصویب میکند که تقاضای توقف فوری تمامی عملیاتهای نظامی علیه هدفهای غیرنظامی و نیز پایان دادن به خصومت در منطقه خلیجفارس در آن دیده میشود، اما همچنان نسبت به حقوق پایمالشده جمهوری اسلامی و لزوم تعیین و تنبیه متجاوز حرفی به میان نمیآورند و طرح و اقدامی برای برقراری صلح پایدار و برخورد با جنایات صدام ارائه نمیدهند.
ایران جهت برونرفت از این مشکلات و جهت فشار آوردن به دشمن در صحنه نظامی و سیاسی تا دیماه سال ۱۳۶۲ چند عملیات آفندی محدود و گسترده را در جبهههای میانی و شمالغرب اجرا کرده بود، اما عدم تحرک در مناطق جنوب، این تصور را در ذهن دشمن تقویت کرد که با وجود استحکامات و موانع پیچیده در خطوط پدافندی جنوب، قوای ایران دیگر قادر به عملیات گسترده و مؤثر در این مناطق نمیباشند لذا ضرورت داشت با طرحریزی و اقدامی جدید، جبهههای جنوبی از حالت انفعال خارج و گامی برای رسیدن به اهداف مهم نظامی برداشته شود.
طراحی عملیات آبی- خاکی
بههمین منظور عملیات خیبر با رویکردی جدید به شکل نبرد آبی- خاکی طراحی شد که در نوع خود یکی از خلاقیتها و شاهکارهای دفاع مقدس بود. این ابتکار عمل، توانمندی و جسارت فرماندهان انقلابی سپاه پاسداران را در شکستن بنبستها و خروج از بحران به منصه ظهور رساند.
طرحریزی این نبرد در منطقهای بکر و دور از انتظار دشمن، با رعایت دقیق مسائل حفاظتی و امنیتی، بهصورت متمرکز و بهکلی سری، در قرارگاه اطلاعاتی نصرت صورت گرفت. ارتش عراق نیز هرگز فکر نمیکرد که آبگرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد و قوای مسلح ایران بتوانند تلاش اصلی تک خود را در این منطقه که فاقد خطوط مواصلاتی است، قرار دهند.
در مرحله شناسایی و طرحریزی این عملیات، فرماندهان یگانهای عملیاتی نقش محدودتری نسبت به آفندهای گذشته داشتند و تا آستانه شروع نبرد، از حضور مستقیم آنها و تردد غیرضروری در منطقه جلوگیری میشد. این محدودیت و تمرکز در شناسایی و طرحریزی، برای جلوگیری از افشای اطلاعات و لو رفتن منطقه عملیاتی، بسیار مؤثر بود و محاسنی در پی داشت، اما حین اجرا، برای یگانهای عملیاتی، مشکلات و ابهاماتی ایجاد میکرد.
نفوذ به قلب دشمن
به هر حال پس از چند ماه فعالیت مستمر و بسیار پیچیده، طرح عملیاتی و مأموریت یگانها از شمال شطعلی در هورالهویزه تا منطقه کوشک مشخص شد و با شروع مرحله نخست، نبرد گسترده خیبر در شامگاه سوم اسفندماه، رزمندگان قرارگاه نجف (از سپاه) با هدف قطع کردن جاده مهم بصره- العماره توانستند با سرعت جزایر مجنون و مناطقی از شرق دجله را تصرف کنند. رزمندگان سپاه و بسیج خود را به رودخانه دجله رساندند و پلهای العزیر و القرنه را تصرف و جاده اصلی بصره - العماره را برای مدت سه روز قطع کردند، اما پشتیبانی از نیروهای موج اول که با نفوذ به ۴۰ کیلومتر در عمق خاک دشمن تا بزرگراه بصره پیش رفته بودند، به دلیل گشوده نشدن راه زمینی از محور طلاییه و نشوه، امکانپذیر نبود.
ارتش عراق نیز با تجمیع قوای زرهی و پیاده و حجم آتش توپخانه، توانست نیروهای ما را از منطقه القرنه و شرق دجله وادار به عقبنشینی کند. یکی از دلایل عدمموفقیت در حفظ مناطق آزادشده در محور القرنه، محدودیت در تأمین تجهیزات و امکانات لازم، بهویژه کمبود وسایل حملونقل و مشکل ترابری هوایی و دریایی از رزمندگانی بود که به عمق مواضع دشمن رفته بودند.
یگانهای خودی در محور طلاییه نیز به دلیل محدودیت زمینِ نبرد و استحکامات و تجهیزات پیچیده دشمن، نتوانستند پیشروی لازم را داشته باشند و پس از چند شبانهروز جنگ شدید، تلاشها بینتیجه ماند، اما در محور جزایر مجنون، یگانهای قرارگاه حنین، موفق به تصرف منطقهای حساس و نفتخیز شده بودند و نبرد سهمگین و رویارویی با پاتکهای شدید ارتش عراق ادامه داشت.
حملات شیمیایی دشمن
در مرحله دوم عملیات، برای رسیدن به اهداف مورد نظر و به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه در نظر گرفته شد، اما قرارگاه فتح که قرار بود از محور کوشک- طلاییه عبور کند، با پنج لشکر از ارتش عراق مواجه و متوقف شد و ابراهیم همت فرمانده این قرارگاه حین هدایت عملیات به شهادت رسید.
در محور پاسگاه زید نیز تک پشتیبانی توسط نیروهای قرارگاه کربلا (ارتش) صورت گرفت، ولی به دلیل استحکامات پیچیده و آتش پرحجم دشمن، حرکت آفندی در شب اول عملیات متوقف شد و نیروهای خودی به مواضع قبل بازگشتند. در هر صورت فضای تاکتیکی میان تک اصلی و تک پشتیبانی در عملیات خیبر، هماهنگی خوبی نداشت و نبود موفقیت در محور «طلاییه و زید» موجب شد تا هیچگاه راه ارتباطی از خشکی به جزایر مجنون باز نشود. دشمن هم که روحیه و توان خود را بازیافته بود، پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تمرکز قوا و تلاش اصلی خود را ابتدا روی بازپسگیری جاده بصره – العماره و سپس روی جبهه طلاییه گذاشت و در نهایت برای بازپسگیری جزایر از سمت پل شحیطاط فشار خود را افزایش داد. این وضعیت موجب شد تا نیروهای خودی نیز از هفته دوم عملیات، تمام تلاش و توان خود را برای حفظ جزایر مجنون متمرکز کنند.
ارتش عراق در پی ناکامی در جزایر مجنون و جبران شکست خود در میدان نبرد، به حیلهها و روشهای غیرمتعارف و ناجوانمردانهای روی آورد و علاوه بر بهکارگیری گسترده سلاحهای شیمیایی در منطقه عملیاتی، حملات وحشیانه به شهرها و مناطق مسکونی را تشدید کرد و با حمایت دولتهای استکباری، جنگ را به خلیجفارس گسترش داد و به طور مکرر با هواپیماهای مدرن و موشکهای پیشرفته، نفتکشها و کشتیهای تجاری ایران را مورد هدف قرار میداد. هرچند این موضوع مشکلاتی در روند جنگ به وجود آورد و موجب تضعیف توان اقتصادی کشور و ناامنی برای مردم ما شد، اما به رغم همه این فشارها، با صبر و استقامت ملت و ایثار و فداکاری رزمندگان، پس از ۲۰ روز نبرد سهمگین، حدود هزار کیلومتر مناطق مرزی و هور آزاد شد و جزایر مجنون به وسعت ۱۶۰ کیلومترمربع به همراه ۵۰ حلقه چاه نفت به تصرف سپاه اسلام درآمد. در اختیار داشتن این جزایر به عنوان یک سرپل مهم، میتوانست زمینه را برای عملیات بعدی در شمال بصره فراهم کند.
آغاز تحولی جدید در جنگ
اجرای عملیات خیبر آغاز تحولی دیگر در دوره پس از فتح خرمشهر بود و عملیاتهای بدر، والفجر ۸، کربلای ۳، کربلای ۴ و ۵ و نیز عملیاتهای نظامی در خلیجفارس (در سال ۱۳۶۶) از این اندیشه جدید تأثیر پذیرفتند. با پیروزیهای به دست آمده در عملیات خیبر که به طور مشهود در نبوغ و ابتکار نظامی سپاه خودنمایی کرد، زمینه مساعدی برای پیشبرد سیاستهای نظام فراهم شد و موجب دگرگونى اساسى در سازمان رزم سپاه شد.
خیبر در زمره عملیاتهای مهم با دستاوردها و تجارب نوین در ابعاد گوناگون فرماندهی و مدیریت نظامی، عملیات آفندی، غافلگیری، طراحی مانور، تاکتیکهای نوین، انعطافپذیری در رزم و... زمینهساز تحولی جدید در جنگ است؛ یک زیرسازی برای ادامه جنگ و یک خمیرمایه و پایهای برای عملیاتهای بعدی هم تحول در تاکتیک و هم تحول در استراتژی جنگ.
یکی از مهمترین جنبه این تغییر، شکلگیرى سازمان رزم، آموزش، تجهیزات و سلاح براى عملیاتهاى آبى- خاکى بود.
قایق و انواع شناورهای آب - خاکی و مهندسی رزمی پدیدههاى نوظهورى بودند که با این شکل جدید و در این مقطع پا به عرصه جنگ گذاشتند و توانستند منشأ تحول در عملیاتهاى بعدی در داخل رودخانهها، آبگرفتگى یا خلیجفارس باشند.
پدیدههایى از جنس موانع و محدودیتهای نظامی که تا پایان براى نبرد با عراق مشکل مىنمود بار دیگر امکان حمله به جناحین و حمله به عقبه و دور زدن مواضع دشمن را میسر ساختند که در میان سایر تغییرات از اهمیت بیشترى برخوردار بود.
این تدبیر به همراه سایر تحولات، جمهورى اسلامى را از برترى جدیدى نسبت به دشمن برخوردار کردند. در این سطح عراق بار دیگر پى برد، با تمام تمهیداتى که به کار برده بود و تصور مىنمود حملات نظامى ایران کنترل شده است و خطر را به طور جدىتر و بیش از گذشته احساس کرد.
به ویژه این بار دریافت که ابتکار و ظرفیتسازی انعطاف و تحول در ایرانىها پایانناپذیر است. از این رو، عراق یک بار دیگر به توسعه توان رزمى، به ویژه توسعه سازمان رزم پرداخت، زیرا با اضافهشدن منطقه وسیع هورالهویزه به خطهاى پدافندى، جبههای فعال سخت و و خطرساز، پر تنش و پرتلفاتی برای ارتش عراق ایجاد کرد به طوری که سازمان موجود قادر به دفاع از این جبهههاى گسترده و حساس نبود، لذا سپاه جدیدى را به نام سپاه شرق دجله به فرماندهی ژنرال سلطان هاشم که بعدها سپاه ششم نام گرفت ایجاد کرد و مسئولیت هورالهویزه را به آن سپرد.
علاوه بر این، آنها فعالیت بسیار زیادى براى تشکیل موضع دفاعى و ایجاد موانع و استحکامات در منطقه هور آغاز کردند که به لحاظ گستردگى منطقه توان قابل ملاحظهاى را مىطلبید و تسلط کامل بر آن نیز به زودى میسر نبود. از طرف دیگر بعد از خیبر چند عملیات بزرگ و کوچک و طرحهای فریب در هور از جانب رزمندگان اسلام انجام شد و تا پایان جنگ باعث رعب و وحشت فرماندهان عراقی بود و هر لحظه انتظار حملهای دیگر از سوی رزمندگان اسلام در این جبهه وجود داشت و بالاخره فرماندهان عراقى یک بار دیگر مواضع دفاعى خود را مورد بازنگرى و تجزیه و تحلیل قرار دادند تا مبادا یک غفلت استراتژیک مانند هور، برترى دیگرى براى ایران به ارمغان آورد.
غافلگیری مطلق ارتش عراق در برابر حمله رزمندگان اسلام، گونهای از عقبماندگی و شتابزدگی را برای این کشور در پی داشت. این بار، دشمن دریافت که تدابیر تاکتیکی او در میدان نبرد نقش تعیینشدهاش را از دست داده و در منطقهای که تصور نمیکرد، مواضع ارزشمندی را از دست داده است.
این پدیده، نبوغ و ابتکار نیروهای ایرانی بود که هر آن امکان داشت ارتش عراق را در وضعیت جدید و خاصی قرار دهد که کنترل آن قابل پیشبینی نبود.
* پژوهشگر مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
این مطلب نخستین بار در روزنامه جوان منتشر شده است.
منبع: تابناک
کلیدواژه: دفاع مقدس جنگ عراق عملیات خیبر عملیات آبی خاکی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۵۶۸۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد فروزنده از فعالین سیاسی و مبارزین علیه رژیم پهلوی، از فرماندهان سپاه خرمشهر در زمان فرماندهی شهید جهانآرا و شهید عبدالرضا موسوی و از یاران نزدیک به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به مناسبت سالروز شهادت سید عبدالرضا موسوی جانشین سپاه خرمشهر،در گفتگویی با جماران، به بیان خاطراتی از این همرزم شهیدش پرداخته است.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
آقای فروزنده، از چه زمانی و چگونه شما با شهید سید عبدالرضا موسوی آشنا شدید؟
آقای عبدالرضا موسوی از برادران قبل از انقلاب بود. آشنایی ما نیز به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. فکر میکنم با ایشان در مسجد امام صادق(ع) خرمشهر در قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. از مسجد امام صادق، مسجد آیت الله خاقانی بود. مسجد فعالی بود و هنوز اینگونه است. تمرکز نیروهای مذهبی – انقلابی در این مسجد بود.
حدوداً مربوط به چه سالی است؟
سال ۱۳۵۵ که بنده نیز در همان سال به زندان رفتم.
بازداشت توسط ساواک؟
بله. بازداشت تا سال ۵۷. دو سال و نیم زندان بودم. قبل از این موقع یعنی به سال ۵۳-۵۴ بر میگردد.
آیا شهید موسوی هم از مبارزین علیه رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب بودند؟
بله از قبل از انقلاب.
وابستگی سیاسی به جناح و یا گروهها و سازمانهای خاصی را داشتند؟
آن زمان حزب خاصی نبود. همین بچه های مذهبی که در داخل مسجد فعال بودند. داخل خرمشهر یک گروه سیاسی هم بود که به جایی وصل نبود؛ یعنی شورای مرکزی و یا نهاد بالا دست نداشتند. همگی مقلد حضرت امام بودند. همین. نه بیشتر از این. شکل کار به این صورت بود. اینگونه نبود که سازمان و تشکیلات باشه و به بالا وصل باشند.
اما سازمان مجاهدین (منافقین) نفرات زیادی را جذب کرده بود.
بله؛ اما بچههای خرمشهر به هیچ کدام از اینها وصل نبود چون شرایط اجتماعی خرمشهر جوری نبود که با آن جریانات وصل باشند. آن سازمانها اساساً دسترسی مناسبی نداشتند که بخواهند نیروهایی را در شهر دور افتادهای مثل خرمشهر شناسایی کنند. اینگونه نبود. هر کس در منطقه خودش فعالیت میکرد. شاید در دانشگاه کسی ارتباط داشته است. وقتی دوستان به دانشگاه رفتند این ارتباطات در دانشگاه برقرار شده باشد. آن هم نه باز با سازمان های معروف و بزرگ که نام بردید، از بچههای انقلابی که توی خود دانشگاه چمران اهواز، جندی شاپور بودند. آدم از شهرهای مختلف مثلاً از تبریز و تهران آمده بودند داخل دانشگاه، از قضاء سیاسی نیز هستند یکدیگر گروهی تشکیل میدهند برای برگزاری اعتصابات و فعالیتهای سیاسی.
ارتباط شما از چه زمانی با شهید موسوی مستمر شد؟
آقا محسن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان را میشناخت؛ بعد از شهادت شهید جهان آرا لحظهای برای جانشینی ایشان درنگ نکردند و شهید موسوی را جایگزین کردند
از وقتی وارد سپاه شدیم؛ چون جنگ شکل گرفته بود. خانه و زندگی ما در معرض تهاجم دشمن بود و خانوادهها از خرمشهر بیرون رفته بودند. در این دوران همواره با هم بودیم. ایشان مدتی عضو شورا بود و بعد از شهادت جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر منصوب شد و من هم به در واحد اطلاعات مشغول خدمت بودم.
شهید موسوی نیروی معروفی در خرمشهر بود. چون انسان شناخته شده، متدین و انقلابی بود و جزو نیروهای شناخته شده قبل از انقلاب بود؛ عضو شورای فرماندهی سپاه خرمشهر شد و سپس معاون و پس از شهادت جهان آرا، فرمانده سپاه شد. روال طبیعی اینطور بود. از جایی نفرستاده بودند او را که بیاید و پناهنده بشود. از بچههای خرمشهر بود که با بقیه سپاه را تشکیل دادند.
از نظر روال کاری، شهید موسوی جایگاه فرماندهی شپاه خرمشهر راپیدا کردند؛ همان که شهید جهان آرا فرماندهاش بود. شهید جهانآرا به دلیل ارتباطاتی که آن موقع داشت با خود آقا محسن بعد با محسن رفیق دوست، کسانی که در تهران کار فرماندهی سپاه را داشتند لذا فرد مطرح و جا افتادهای بود؛ عمدتاً آن هم به دلیل فعالیت سیاسی که قبل از انقلاب آنها با یکدیگر داشتند.
از مقطع جنگ شروع بکنیم؛ شهید موسوی تمام آن ۲ سالی که پس از جنگ در قید حیات بودند خود خرمشهر و در همان منطقه خرمشهر، آبادان فعالیت می کردند؟
درمورد شهید موسوی من اینگونه به یاد میآورم که ایشان دانشجو رشته طب بودند؛ همزمان در سپاه خرمشهر هم فعال بودند و عضو شورا بودند و پس از اینکه جنگ شد دانشگاه ها تعطیل شد، دانشگاه اهواز هم تعطیل شد- ایشان آمدند به طور کامل و تمام وقت در جبهه و جنگ و سپاه خرمشهر حضور داشتند. خود ما هم قبلاً آموزش و پرورش درس می دادیم.
ولی بعدها مامور به سپاه مامور شدیم اما ایشان عضو شورا فرماندهی سپاه خرمشهر بود و پس از اینکه شهید جهانآرا در آن حادثه سقوط هواپیما در کهریزک به شهادت رسید توافق شد،که ایشان فرمانده شوند و از آن به بعد ایشان فرمانده سپاه خرمشهر شد و مسیر جنگ و مسیر تعالی سپاه خرمشهر و توسعه وضعیت نیروهای سپاه و غیره در دستور کار همه بود، ایشان هم خب فرمانده بود و طبعاً به دنبال این بود که سپاه خرمشهر ظرفیت خود را افزایش دهد. علیرغم اینکه یک زمانی در خرمشهر فشنگ و گلوله و اسلحه و کلاش برای دفاع نبود، سپاه خرمشهر با درایت ایشان و با همکاری دیگران توانست توپ و خمپاره تهیه کند.
واحد ۱۰۶ داشته باشد؛ سپاه خرمشهر در دوره شهید جهانآرا و در دورهای که ایشان فرمانده بودند، هم ما واحد خمپاره انداز ۸۱ و ۱۲۰ در داخل خرمشهر داشتیم. واحد ۱۰۶ توپ هایی هستند که روی خودرو های جیپ سوار می شوند و معمولاً هم برای زدن ابزار و ادوات نظامی سنگین دشمن هست. کل پرسنل سپاه خرمشهر ۳۰۰ نفر هم نبود، اما ما نزدیک ۱۰-۱۲ تا ۱۰۶ داشتیم. این در عملیاتها مهم بود. معمولاً در عملیاتهایی که انجام میشد، نیروها واحد ۱۰۶ شان حرکت میکردند. این نتیجه درایت خود شهید جهان آرا و بعدش سردار موسوی و دیگر دوستانی که بودند بود.
علیرغم اینکه نیروهای سپاه خرمشهر به درگیریهای چریکی معروف بودند، اما به سرعت توانستد واحد های خمپاره انداز و ۱۰۶ را راه بیاندازند و توپخانه راه اندازی کنند.
همه این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده بود؟
بله همگی غنیمتی بودند. توپ ۱۵۵ که یک توپ خیلی بزرگ است هر گلوله اش ۴۵ کیلو وزن خود گوله است.کارهای بسیار بزرگی در دوره ایشان انجام شد که بازدهاش در عملیات آزاد سازی خرمشهر وجود داشت که همه این ابزار و ادوات را به شکل یگانی، بچه های خرمشهر داشتند با فرماندهی، درواقع فرمانده ما، فرمانده سپاه خرمشهر آقای شهید جهان آرا و شهید موسوی بودند ولی یگانی که در آن زمان تشکیل شد، تیپ ۲۲ بدر آقای شهید موسوی اینجور اختیار کردند که خودش سمتی نداشته باشد و آقای عبدالله نورانی را فرمانده تعیین کرد ولی خودش در تمام کش و قوسیهای مربوط به جنگ و عملیات و محدوده عملیات و اجرای عملیات حضور فعال داشت. در تمام شناسایی ها سعی می کرد خودش حضور داشته باشد.
بعد از شهادت شهید جهانآرا؛ همین مسیر با شهید موسوی ادامه یافت؟
ابزار و امکاناتی که جمع آوری شد، مثل توپهای ۵۲ عراقی، توپهای ۱۵۵ ارتش، ۱۲۲ عراقی و ۱۳۰ خودمان. به وسیله اینها سپاه خرمشهر درست شد. اولین واحد ۱۰۶ و توپخانهای که توی سپاه راه افتاده سپاه خرمشهر به اتکای ابزار و ادوات مصادرهای و غنیمتی این کار را توانستند انجام دهند. برای ۳۰۰ نفر پرسنل ۱۶ قبضه سلاح سنگین داشتیم. در هر منطقهای؛ صحنه جنگ را تغییر میدادند. همگی این زحمات با درایت شهید موسوی و خود برادرانی که دست اندرکار بودند صورت گرفت.
آقای شهید موسوی بسیار باهوش بود. آن موقع جذب شدن برای پزشکی کار مشکلی بود مثل همین امروز؛ علاوه بر هوش سرشار، از صبر زیادی نیز برخوردار بود. ایشان ظرفیت و توانایی فکری خیلی خوبی داشت. انسان فهیمی بود. فرد مقتصدی بود با اسراف برخورد می کرد؛ هر کاری را با حداقل هزینه جمع میکرد.
یک ویژگی که ایشان داشت دوست نداشت خودش مطرح بشود. به دنبال این بود که کار با کیفیت بالا صورت بگیرد. لذا وقتی قرار بر این شد که برادران سپاه خرمشهر یگان تشکیل دهند و این یگان در آزادسازی خرمشهر ماموریتی را داشته باشد، ایشان هیچ مسئولیتی قبول نکرد. مسئولیتش را به آقای عبدالله نورانی داد و گفت شما فرمانده باش. با توجه به اینکه تقریباً همه از ایشان حرف شنوی داشتند، نکاتی که به ذهنشان میرسید را انجام میداد. آن موقع من خودم مسئول اطلاعات عملیات یگان بودم.
مثلاً شاید یک شب در میان، دو شب در میان ایشان در شناسایی هایی که ما انجام میدادیم حضور داشتند. یعنی خودش در میدان حضور و همراهی پیدا میکرد. یک فرد فرهیختهای بود که خودش برای خودش مهم نبود. تلاشش را گذاشته شده که پیکان حمله به مواضع دشمن خوب طراحی و اجرا بشود و در کیفیت خوبی انجام داد.
فرمودید خیلی از نیرو ها و یگان ها از ایشان حرف شنوی خیلی خوبی داشتند با توجه به اینکه اولین فرمانده سپاه خرمشهر شهید جهان آرا بودند با آن سابقه سیاسی و مبارزاتی و با توجه به کارهایی که در سپاه کردند، بعضاً در جاهای دیگه ای ازسپاه دیده میشود بعد از شهید شدن فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ آن تیپ مثل قبل از فرمانده بعدی یا همدل نبود و ارتباط عاطفی را نداشت ولی در اینجا به نظر می رسد این روند ادامه داشته است. یعنی بعد از شهید جهان آرا، شهید موسوی این را ادامه دادند. این موضوع را چگونه می بینید؟
انتخاب درست؛ وقتی افراد درست انتخاب شوند هر کس در جای خودش و دقیقا درست بنشیند این اتفاقی است که رخ می دهد. اما اگر درست ننشیند، یک فردی بر اساس رابطه یا دوستی و رفاقت بیاید بنشیند و نقش در بین آن گروه تشکیلات نظامی نداشته باشد، به جای آنکه تبدیل به یک اتفاق خوب شود، تبدیل به یک اتفاق بد می شود. شهید موسوی بین بچه های خرمشهر محبوبیت داشت و از طرفی دیگر در دوره مبارزه با رژیم هم جزو افراد شاخصی بود که فعالیت میکرد. لذا ایشان مقبولیت عمومی در بین بچه های خرمشهر داشت.
چقدر به نظر کارشناسی و به نظر فرماندهان یگان خودش اعم از فرمانده گردان و گروهان اتکا می کردند؟
ایشان یک فرد تحصیلکرده و فهیم بود؛ در جریان آزاد سازی خرمشهر خودش مسئولیت به عهده نگرفت. این خیلی مهم بود. معمولاً باید اینگونه باشد که کسی که فرمانده سپاه خرمشهر است باید مثلاً فرمانده تیپ ۲۲ بدر میشد. ولی ایشان این کار را نکردند. گفت آقای نورانی شما بیا این کار را انجام بده. من در کنار شما هستم هر جا یگان با مشکل مواجه شد ورود خواهم کرد. در حساسترین موضوع قبل از هر عمیلاتی، شناسایی منطقه عملیات است و بر اساس همین شناسایی قبل عملیات طرح و مانور عملیات شکل میگیرد خودش در شناسایی حضور پیدا میکرد. با گروههای ۷-۸ نفره که برای شناسایی میرفتند؛ ایشان در گروه ها حضور داشت بدون اینکه بخواهد اعمال نظر کند. فرمانده تیم بود ولی ایشان همراه تیم بود.
یک نوع آموزش مدیریت و کنترل و مراقبت فردی فعالیت زیر مجموعه با حضور خودش اعمال می شد. و اگر جایی نیاز بود تذکری، راهکاری و پیشنهادی داده بشود، ایشان می داد و همه نیز قبول می کردند؛ چون فرماندهشان بود و همه او را قبول داشتند. خب آن موقع اینگونه نبود که بر اساس دستور عزل و نصب صورت بگیرد بخصوص که سپاه تازه راه افتاد بود. لذا با توجه به مقبولیت عمومی پیشنهاد شد که ایشان به جای شهید جان آرا فرمانده سپاه خرمشهر باشد.
آیا ایشان حساسیتی نسبت به جان افراد تحت فرماندهی خود داشتند؟ این موضوع چقدر برای ایشان مهم و حیاتی بود؟ بعضاً مطرح میشود که فرماندهان سپاه در این موارد کوتاهی داشتند!
اصلاً اساس اینکه ایشان می آمد شناسایی می کرد چه بود؟ وظیفه ای نداشت که زیاد کار شناسایی را انجام بدهد. این شناسایی برا ی چه انجام می شد؟ برای اینکه ما یگان را نیروهایی که داریم چگونه از خطر عبورشان بدیم که بتوانند بیشترین ضربه را به دشمن بزنند، دشمن را در یک جاهایی دور بزنند یا توی نیروهایش شکاف به وجود بیاورند. این اتفاق اگر بیافتد طبعاً تلفات نیروی انسانی ما پایین میآید. آن موقع که ما ابزار شناسایی مثل هواپیما بدون سرنشین نداشتیم. لذا بر اساس شناسایی ها و طرح مانور و طرح عملیات بررسیهای میدانی خود پرسنل بیشتر صورت میگرفت، نیرو های اطلاعات عملیات یا نیروهای میخواستند عمل بکنند.
در این حادثه ای که رخ داد با توجه به اینکه یگان ۲۲ بدر در حساسترین نقطه قرار بود عمل بشود، فرماندهان گردانها، معاونین گردانها؛ اینها همگی میرفتند منطقه تا ارزیابی داشته باشند ببینند هر کس از کجا و چگونه باید برود. لذا در جواب این فرمایش که شما میگویید آیا ایشان به جان افراد حساس بود یا نبود یا همینطور به خط دشمن یا نه؟ نه. به چه دلیل، به این دلیل که خودش حضور پیدا میکرد. مسیری که نیرو میخواهد برود و دشمن را دور بزند یا نقطهای که میخواهد به دشمن حمله بشود.
لذا حضور ایشان به دلیل بیکاری یا اشتیاق شخصی حضوری پیدا کردن در ماموریت ها نبود؛ بلکه برای پوشش این فرمایشی که جنابعالی می گویید حداکثر ضربه و حداقل تلفات را در برنامه کارمان داشته باشیم.
چگونه از شهادت شهید موسوی با خبر شدید؟
آن موقع که ایشان شهید شد – اینطور در یادم هست که - ما در مرحله ۱ عملیات آزادسازی بیتالمقدس را شروع کرده بودیم و رسیده بودیم به جاده. در مرحله دوم باید می رفتیم تا مرز. مرحله سوم از خطوط دفاعی که دشمن از شرق یعنی از رودخانه تا مرز به سمت شرق و جنوب کشیده بود باید مانور میدادیم. ایشان در مرحله اول فکر میکنم وسط بمباران هوایی و ایشان بر اساس بمباران هوایی شهید شد. تمام امعاء و احشاء ایشان بیرون ریخته بود. یعنی چنین اتفاقی برای ایشان افتاد. آن موقع که این اتفاق افتاد، همه سوگوار شدن؛ علاقه زیادی به فرمانده خودشان داشتند. در اوایل سپاه و در دوران جنگ اینگونه نبود که ابلاغی باشد. ایشان را براساس شناخت و مقبولیتی که در پرسنل داشت او را فرمانده سپاه گذاشتند.
لذا بر این اساس توی روحیه برادر ها تأثیر منفی داشت ولی ما هم راهی جز ادامه جنگ نداشتیم. بیایم به عزاداری و اینها برسیم چون همه باید داخل خطوط دفاعی میماندند تا از مواضعی که تصرف کردند، دفاع بکنند. از طرفی هم باید می رفتیم پیش روی می کردیم و خرمشهر را آزاد می کردیم. وضعیت اینگونه بود.
27219
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903597